امیر و دریا
سلام عزیز دل مامان من شرمنده یه وقتای شرایط کار بدجور به هم می ریزه و فرصت ثبت خاطراتتو ندارم ببخش عزیزم من موظفم تمام دقیقه های دنیای کودکیتو ثبت کنم ولی کم کاری می کنم دیگه ماه آبان داره می یاد ماه تولد تو ، دیگه داره شش ساله ات می شه انشاءالله و یه سال بزرگتر می شی بمیرم الهی برات که زیاد پیشت نبودم تا خودم شاهدثانیه ثانیه قد کشیدنت باشم ولی می دونم دلت بزرگتر از اینه که از من دلخور شی و بعدها از من گله کنی چون هیچ کس ندونه خدا خودش می دونه تلاش های من و بابایی فقط به خاطر آینده توست نه خودخواهی خودمون به خصوص من که یه مادرم و باید بیشتر پیشت باشم به امید رسیدن آن روزهای طلایی گل مامان می خواس...